معنی ویلیام هرت
حل جدول
برنده جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد در سال 1985 میلادی
هرت
بدون قانون، شهر بی قانون
فرهنگ عمید
بدون قاعده، بدون نظم، بدون قانون: شهر هرت،
لغت نامه دهخدا
هرت. [هَُ] (اِ صوت) نام آواز کشیدن آش و هر غذای روان از کاسه یا قاشق به دهان. (یادداشت به خط مؤلف).
- هرت کردن. هرت کشیدن. (یادداشت به خط مؤلف). رجوع به این ترکیبات شود.
هرت. [هََ رَ] (ع مص) فراخ گردیدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || هریت گردیدن زن. (منتهی الارب).
هرت. [هَِ] (اِ) شهری وهمی که در آن قانون و قاعده ای نیست: مگر شهر هرت است ؟ (یادداشت به خط مؤلف). کنایه از جایی است که در آن بی نظمی و هرج و مرج کامل حکم فرما باشد.
- شهر هرت،در زبان عوام نظیر «دیوان بلخ » است در زبان رسمی و ادبی. (از فرهنگ عامیانه).
هرت. [هََ رِ] (ع اِ) شیر بیشه. (منتهی الارب). هَرّات. هروت. هریت. (اقرب الموارد).
هرت. [هَِ] (اِخ) مزرعه ای است کوهستانی از دهستان دامنکوه بخش حومه ٔ شهرستان دامغان، واقع در 36 هزارگزی شمال خاوری دامغان نزدیک طرزه و 16 هزارگزی شمال راه شوسه ٔ دامغان به شاهرود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
هرت. [هََ] (ع مص) نیک پختن گوشت را و مهرا کردن. (منتهی الارب). نیک پختن گوشت را. (تاج المصادر بیهقی). انضاج و نیک پختن گوشت را تا مهرا شود. (از اقرب الموارد). || طعن کردن در آبروی کسی. || جامه درانیدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || به تیر زدن کسی را. (اقرب الموارد).
هرت کشیدن
هرت کشیدن. [هَُ ک َ / ک ِ دَ] (مص مرکب) هرت کردن. هرت. رجوع به هرت شود.
هرت کردن
هرت کردن. [هَُ ک َ دَ] (مص مرکب) به کام کشیدن آش یا آب یا هر خوردنی روان با آوازی کم. (یادداشت به خط مؤلف). رجوع به هرت و هرت کشیدن شود.
فرهنگ معین
(هِ) (اِ.) (عا.) هرج و مرج، بی قانونی.، شهر ~ جایی که در آن بی نظمی و بی قانونی و هرج و مرج حکمفرما باشد.
(هُ) (اِصت.) (عا.) صدایی که از بالا کشیدن مواد مایع از کاسه یا قاشق در دهان برآید.
مترادف و متضاد زبان فارسی
بینظمی، هرجومرج
گویش مازندرانی
بی قانون، جای بی قانون، تحریف عامیانه ی شهر هرات
معادل ابجد
702